سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 128372 | بازدیدهای امروز: 8
درباره خودم
تاریخ به روایت ننه کلاغه - اجازه هست؟
رها آسمانی
I believe in god kingdom, I believe in love,I believe we will live together some day but not in this lifetime,not in this shit world.believe me sweetie!!!7
لوگوی وبلاگ

موضوعات
جستجو
1millionlovemessages.com

لینک های دیگر

















عاشق آسمونی
.: شهر عشق :.
مناجات با عشق
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
فهیمه
سورنا
آوای خیال
کاخ تنهایی من
دوم دام دات کام
وفادار دل شکسته
درباره ی رپ و دوست شدن با شما
http://EmpireOFwww.com
اشتراک
 
موسیقی وبلاگ
انباری
بهار65
تابستان65
پاییز65
یه پاییز تازه
زمستان64
زمستان 65
بهار 66
به بهار 66
تابستان 66
پاییز 1386
تابستان 1386
تاریخ به روایت ننه کلاغه

در زمانهای خیلی خیلی خیلی دور پادشاهی به سرش زد که تمام تاریخ را در کتابی تدوین کند .مورخین و نویسندگان چیره دست را طلب کرد و گرد هم آورد و آنچه در مخیله داشت به آنان فهماند.

مورخان و نویسندگان سالی دراز را صرف نوشتن و خواندن و نوشتن کردند تا کتابی نوشتند سخت عظیم و حجیم.پادشاه را اما خوش نیامد؛میدانید که شاهان حوصله و وقت کارهای باطلی مثل کتاب خواندن را ندارند!

پس مورخین بینوای چیره دست باز کاویدند و بریدند و کم کردند تا کتاب را نصف بلکه کمتر نمودند اما جناب شاه را باز خرسندی حاصل نشد...

کم کم می خواست بگوید عجب غ...که مورخی به فریادش رسید.مهلتی طلب کرد تا چکیده ی هر آنچه بوده را به حضور پادشاه عرضه کند. چنا ن که دانی برفت و چند روز بعد باز آمد با شعف و غرور فراوان.

تکه کاغذی  در دست شاه گذاشت و گفت چکیده ی تاریخ تمام اعصار راتقدیم می کنم.

گل از گل شاه شکفت وقتی تمام گذشتگان را گرد هم مچاله و در هم در تکه کاغذی  میان دستهای توانای خویش دید...

و آن چکیده چنین بود:آمدند؛ زیستند؛ رفتند...




نویسنده: رها آسمانی(جمعه 85/10/8 :: ساعت 11:42 صبح)
لینک های مرتبط: هرچه میخواهد دل تنگم-دل تنگت-دل تنگش...
بذار بفهمم که تــو اینجا بودی رد پای دوستانه